به نام خالق حسین علیه السلام
دیشب که از ماتم برمیگشتیم، نرگس خیلی ورجه وورجه میکرد توی ماشین.
منم کمتر بهش توجه کردم و مشغول گوش دادن مداحی شدم؛
اما کم کم دیدم نق و نوقش تبدیل به گریه شد و سرشو کج کرده بود و گوششو میگرفت
دقت کردم توی اون تاریکی و دیدم لباس دخترکم گیر کرده به گوشواره ش و داره گوششو میکشه و دردش میاد
دستشو گرفته به گوشش و گریه میکنه...
همزمان که داشتم گوششو آزاد میکردم با این روضه باز بدجور گریه کردم